تاریخ شفاهی محله قدیمی جوانمرد قصاب در خاطرات اهالی آن نهفته است. خاطراتی که امروز از آن به‌عنوان هویت یک محله یاد می‌شود و حتی براساس آن می‌توان ظرفیت‌ها و استعدادهای بالقوه یک محله را بازشناسی کرد.

محله جوانمردقصاب

همشهری آنلاین -سودابه رنجبر:  محله جوانمرد قصاب از همان ابتدا در حاشیه شهرری قرار گرفته بود و همه کسانی که قصد مهاجرت به تهران را داشتند و از وضع اقتصادی مناسبی برخوردار نبودند به این محله پناه می‌آوردند. البته نه تنها این مسئله بلکه وجود کارخانه‌ها و دباغی‌های متعدد که در بالادست این محله وجود داشت سیل عظیمی از جمعیت کارگری را به سمت خود فرا می‌خواند. محله جوانمرد قصاب از شمال به محله ملک‌آباد از جنوب به محله دیلمان و از غرب به محله منتظری (چاله مگسی) و از شرق به محله سیزده آبان و خیابان شهید رجایی می‌رسد. وقتی که محله جوانمرد قصاب در حاشیه بیابان‌های اطراف قرار گرفته بود غیر از محله چاله مگسی و خیابان معروف کبریت‌سازی در این اطراف محله دیگری وجود نداشت.  

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

محله بالا؛ محله پایین

قدیمی‌های محله می‌گویند محله ما در ۲فاصله زمانی ساخته شده است. ابتدا محله بالای جوانمرد که به خیابان ۶متری معروف شده و نخستین ساکنان محلی در این خیابان ساکن شده‌اند. بیشتر خانه‌ها در کوچه‌ای کم‌عرض ساخته شده که قواره‌های آنها به ۱۰۰‌متر هم نمی‌رسد. در قسمتی از خیابان ۶متری کانال (گندابی) نمایان می‌شد. برای وصل کردن این خیابان به محله دیگری که به محله ملک‌آباد می‌رسید پل معلق و باریکی وجود داشت که اهالی باید از روی آن عبور می‌کردند.

این محدوده یکی از خطرناک‌ترین قسمت‌های این محله بود که در فصل زمستان با پر آب شدن کانال خانه‌های نزدیک کانال با خطر آبگرفتگی و سیل روبه‌رو بودند. در واقع ساخت ناهماهنگ خانه‌های محله «جوانمرد بالا» قدمت این محله را نشان می‌دهد که حتی دربین آنها خانه‌هایی است که با معماری قدیمی ساخته شده است و در ۲طرف حیاط ۲بالکن وجود داشت و اتاق‌های متعددی در اطراف حیاط خانه دیده می‌شد. در گذشته بیش از ۵ خانوار در هریک از این خانه‌ها زندگی می‌کردند. اما محله جوانمرد پایین در دهه ۴۰ و ۵۰ ساخته شد و ساخت‌وساز آن به نسبت دیگر محدوده جوانمرد مهندسی‌تر و بر اساس نقشه است.  

 چند طایفه در یک محله

در محله جوانمرد بالا قومیت‌های مختلفی زندگی می‌کردند که اقوام به‌صورت پراکنده حضور داشتند. حتی ممکن بود در یک کوچه سمنانی، ساوه‌ای، کرد، آذری، لر و اصفهانی حضور داشتند اما در سال‌های نخستین انقلاب محله پایین با مهاجرت اقوام آذری  شکل گرفت. هنوز جنگ تمام نشده بود که بیش از ۱۰۰ خانوار از اقوام ایلامی محله بالا را برای زندگی انتخاب کردند و بیشتر به‌صورت دسته‌جمعی در یک خانه زندگی می‌کردند. حتی بسیاری از آداب و سنت‌های شهر خود را به این محله انتقال دادند.  

نهر فیروزآبادی و آبتنی بچه‌ها


می‌گویند هر جا آب باشد آبادانی هست. یکی از دلایل توسعه محله جوانمرد قصاب همین موضوع بوده است. به دلیل جاری بودن نهر فیروزآبادی و گذشتن این نهر از درون محله بیشتر اطراف آن گندمزار بوده است حتی در قسمتی از زمین‌های این محله کشت پنبه رواج داشته است. نهر فیروزآبادی آب کشاورزی این محله را تأمین می‌کرده و علاوه بر آن خاطرات بی‌شماری را برای پیرمردهای امروز و کودکان دیروز به یادگار گذاشته است. این نهر در فصل خاصی از سال، ماهی‌های کوچکی داشته که بچه‌ها را به درون خود می‌کشانده است. آنها ماهی‌های کوچک را در تنگ می‌انداختند و امیدوار بودند تا نوروز زنده بمانند و مهمان سفره هفت‌سین‌شان باشند.

آب نهر فیروزآبادی تا دهه ۴۰ تمیز و گوارا بود اما بعد از آن به دلیل افزایش جمعیت کنار نهر، آب هر روز آلوده‌تر ‌شد. نهر فیروزآبادی از کنار بقعه جوانمردقصاب می‌گذشت. نهر فیروزآبادی به خیابان هرنجی در مرکز شهرری می‌رسید و تا دشت‌های دور ادامه پیدا می‌کرد.  

داستان  جوانمرد قصاب تا آسیاب سلطان

حمل‌ونقل مناسب

حدود ۶۰ سال قبل محله جوانمرد قصاب محل عبور آب‌های سطحی شمال شهر بود. به همین دلیل کانال آب بزرگی که از این محله می‌گذشت بسیاری از آلودگی‌ها را به این محله تحمیل می‌کرد. این کانال در گویش اهالی محله به «گندآبی» معروف شده بود و تاسال ۱۳۶۰در این محله نمایان بود که بعدها سرپوشیده شد. وجود این کانال با عرض بیشتر از ۲۰‌متر رفت‌وآمد را برای اهالی سخت و ناممکن کرده بود. بیشتر اهالی برای رفت‌وآمد و گذر از چهارپایان استفاده می‌کردند.

معرفت‌الله‌ حافظی یکی از قدیمی‌های محل می‌گوید: «۷ ساله بودم که به این محله آمدیم. ماشینی که وسایل ما را به این محله آورد از خیابان کبریت‌سازی وارد محله جوانمرد قصاب شد و تمام زندگی ما را روبه‌روی بقعه جوانمرد قصاب خالی کرد. بعد آن همه وسایل را بار الاغ کردیم و از پل باریکی که وجود داشت به این طرف محله که حالا به آن خیابان ۱۰ متری اختری و طالقانی می‌گویند آوردیم.» حافظی می‌گوید: «پدرم زمینی را از کشاورزان خریده بود. آنها زمین‌هایشان را قطعه‌بندی کرده بودند و برای ساخت‌وساز خانه به دیگران می‌فروختند. وقتی پدرم منزل ما را با خشت و گل روبه‌روی تنها مسجد محله ساخت تا چشم کار می‌کرد این اطراف زمین کشاورزی بود، حتی هنوز خیابان ۱۰ متری طالقانی قطعه‌بندی نشده بود.»
 

کانالی که قاتل جان بود


فعالیت دباغی و چرم‌سازی‌ها در بالادست جوانمرد قصاب، آلودگی این کارخانه‌ها را وارد کانال و گاهی بوی تعفن همه محله را پر می‌کرد. بچه‌های محله خاطرات تلخ و شیرینی را از کانال و نهر به یادگار دارند اما در این بین خانواده‌هایی بودند که بچه‌های خود را به دلیل سهل‌انگاری و پر آب شدن کانال از دست دادند. آن روزها حداقل سالی یکبار خبر مرگ بچه‌ای که در کانال غرق شده بود در شهر می‌پیچید و خانواده‌ای را عزادار می‌کرد. در قسمتی از سال آنقدر کانال پر آب می‌شد که جسد بی‌جان بچه‌ها در نزدیکی ورامین پیدا می‌شد و این در حالی بود که خانواده‌ها چندروز به دنبال فرزندان خود می‌گشتند.  

صدای بوق، نوستالژی محله

داستان  جوانمرد قصاب تا آسیاب سلطان

وقتی در سال ۱۳۵۰ کشاورزی و کشت و زرع از محله جوانمرد قصاب بر چیده شد بیشتر مردان در این محله کارگر کارخانه‌های اطراف شدند. از همان زمان بر تعداد ساکنان این محله افزوده شد. کارخانه‌های چرم‌سازی و روده پاک‌کنی و دباغی فعالیت خود را آغاز کرده بودند و در بخشی از خیابان کبریت‌سازی سنگبری‌ها قرارداشتند اما در بین صنایع تولیدی کارخانه‌ای بود که در آن زمان شرایط بسیار مناسب‌تری را برای کارگران خود مهیا کرده بود.

کارخانه چیت‌سازی که همیشه در حال کار بود و در ۳نوبت‌کاری فعالیت می‌کرد. صدای بوق کارخانه که ساعت ۱۰ شب به صدا در می‌آمد نشانه تعویض نوبت‌کاری بود و خیلی از خانواده‌هایی که پسران و پدرانشان در این کارخانه مشغول به کار بودند صدای بوق کارخانه برایشان صدای معناداری بود. حتی خیلی از خانواده‌هایی که صدای بوق تعویض نوبت کارخانه چیت ری را می‌شنیدند می‌گویند: «صدای بوق صدای خواب ما بود، هر وقت صدا را می‌شنیدیم آماده خوابیدن می‌شدیم.»

حمام نعیم‌آبادی

تنها حمام محله جوانمرد قصاب در زمین‌های زراعی نزدیک به بقعه جوانمرد قصاب قرارداشت. بیشتر حمام‌داران شهرری اهل شهر دامغان بودند. حمام این محله هم متعلق به خانواده نعیم‌آبادی از اهالی دامغان بود و البته نام خانوادگی نعیم‌آبادی برای اهالی ورزش دوست فوتبال نامی آشناست. «سعید نعیم‌آبادی» بازیکن اسبق تیم فوتبال پرسپولیس درجوانمرد قصاب در جوار حمام پدری رشد کرده بود. نام حمام خزینه‌ای نعیم‌آبادی‌ها خاطرات ۵۰ سال گذشته را برای محله زنده می‌کند.  

دروازه بلیان، ورودی جوانمرد قصاب 

داستان  جوانمرد قصاب تا آسیاب سلطان

شواهد وجود دروازه بلیان را در نزدیکی محله جوانمرد قصاب اثبات می‌کند. دروازه‌ای رو به سوی جاده قزوین و این بدان معناست که زمانی محله جوانمرد قصاب در ورودی شهرری رونقی داشته است. محله جوانمرد قصاب باوجود نام منحصربه‌فردش از نگاه مردم تهران دور افتاده بود تا اینکه مترو مهمان این محله شد و ایستگاهی به همین نام در فهرست ایستگاه‌های مترو توجه شهروندان را به خود جلب کرد. در آغازین روزهای فعالیت مترو بسیاری از مسافران فقط برای کنجکاوی در ایستگاه جوانمردقصاب پیاده می‌شدند تا شاید دلیل نامگذاری این محله را بدانند.

دلیل نامگذاری محله به نام جوانمرد قصاب به دوران زندگی و فعالیت خیرخواهانه این فرد برای دستگیری و کمک به محرومان و مستضعفان مربوط می‌شود. با توجه به مطالب مکتوب در کتاب مشاهیر شهرری او از ارادتمندان و محبان اهل‌بیت(ع) به‌ویژه حضرت علی(ع) بود و در زمان حیاتش به‌طور مخفیانه و به دور از چشم دیگران به خانواده‌های فقیر کمک می‌کرد. ایجاد بقعه و زیارتگاه جوانمرد قصاب در این محدوده بهانه‌ای شد است برای نامگذاری محله و اشاعه فرهنگ ایثار و انفاق و هنوز پس از گذشت چند قرن از زمان حیات جوانمرد قصاب، شهروندان از اخلاق و رفتار این پهلوان سخن می‌گویند.  

آب در آسیاب

در روزگار قدیم نهر فیروزآبادی برکت محله و منطقه بود. آب خروشان و زلال نهر فیروزآبادی از دل محله می‌گذشت و در طول مسیرش مزارع و کشت‌زارها را آبیاری و سیرآب می‌کرد. علاوه بر آبیاری زمین‌های کشاورزی نهر فیروزآبادی وظیفه دیگری را هم داشت. این نهر چرخ آسیابان را می‌چرخاند و گندم برداشت شده از زمین‌های زراعی را آسیاب می‌کرد. به غیر از آسیاب سلطان آسیاب دیگری هم در میدان مادر امروز که معروف بود به سه‌راه سر گردان وجود داشت. تنها نانوایی محله جوانمرد قصاب معروف به نانوایی سیاهپوش که آرد مورد نیاز خود را از آسیاب سه‌راه سر گردان تأمین می‌کرد. آسیاب آبی سلطان پس از آرامگاه جوانمرد قصاب یکی دیگر از آثار باستانی محله جوانمرد قصاب در خیابان کمیل به شمار می‌رود.

آسیاب آبی متعلق به فردی به نام سلطان بود که روزگاری علاوه بر رفت‌وآمد اهالی جوانمرد قصاب دیگر افراد هم به این محله می‌آمدند تا گندم برداشتی خود را به سلطان این آسیاب بسپارند. اسکلت آسیاب سلطان هنوز باقی مانده است. اگرچه سلطان سال‌هاست به رحمت خدا رفته اما یاد و خاطراتش همچنان در ذهن ریش‌سفیدان محله باقی مانده است. تنوره این آسیاب عمق زیادی داشت و وقتی آب نهر فیروزآباد وارد آن می‌شد، فشار آب آنقدر زیاد بود که سنگ آسیاب را به حرکت درمی‌آورد. در سکویی بالاتر از سنگ‌های آسیاب، مخزن کوچکی ساخته شده که به آن گندم‌ریز می‌گفتند و گندم را با یک ناودان چوبی به روی آسیاب منتقل می‌کردند. آن زمان نگهداری از آسیاب کار مهمی بود. شیارهای روی سنگ آسیاب که به سنقری معروف است باید به‌طور منظم مرمت می‌شد تا گندم‌ها را تمیز آرد کند البته ساختمان آسیاب آبی این محله اکنون مخروبه است و دیگرکسی سراغش را نمی‌گیرد. 

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۲۰در تاریخ ۱۳۹۵/۰۹/۰۱

کد خبر 772747

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha